بدون عنوان

سلام فرشته کوچولو

مامانی الان وسط ماه رمضون و گرما و بی حوصلگی و ایناییم...! مامانت تا الان روزه نگرفته آخه اصلا نمیتونم توی این گرما روزه بگیرم هر چند میدونم یکمی دارم تنبلی هم میکنم ولی واقعا نمیشه خدا ببخشتم!! باباتم چندتا میگیره یکی نمیگیره آخه برای اون طفلی هم سخته همش تو جاده و گرما و.....

خب بگذریم از رمضان..... این چند وقت اتفاقای خاصی نیفتاد به جز یکی دو مورد.....اولیش اینکه رفتم دکتر و فهمیدم کیست دارم و الان هم دارم طول درمانم رو میگذرونم و کمی نگران ازینکه نکنه کیستم روی اومدن شما تاثیر بذاره! عزیزم مامانت اعصابش یکم تیلیته به خاطر کارا و درسای دانشگاه و دردسراش....گاهی میگم ای کاش برم انصراف بدم و شما رو خدا بده بهم اما خب خیلی زحمت کشیدم برای درسم.....برام دعا کن که سریعتر و به خوشی درسم تموم بشه......حالا با بابایی تصمیم گرفتیم بعد از تموم شدن دارو هام و تقویت کردن خودمون یواش یواش تورو از خدا بخوایم....خدا رو چه دیدی شاید سال دیگه این موقع توی دلم بودی فدات بشم..... اینم اتفاق دوم بود!!!

برای همین هم با بابایی تصمیم گرفتیم آخرین سفر به احتمال زیاد دو نفرمونم بریم و بعدش با خیال راحت تو رو از خدا بخوایم..... فقط برای مامانی دعا کن که با خیال راحت درسش رو تموم کنه..........برای باباتم دعا کن فرشته نانازی من...........

با عشق.............مامان مهتابت