اوووووووووومدییییییی خوش اووومدیییییی
سلام قشنگ مامان
حالا دیگه احساسم نسبت بهت از قبل یه کم واقعی تر شده! چرا؟؟؟ چون که شما خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم اومدی توی دلم جیگر مامانی! البته حالا خیلی کوچیکی و من احساست نمیکنم اما وقتی به این فکر میکنم که الان توی دلمی و داری ثانیه به ثانیه رشد میکنی ذوق مرگ میشم!
عزیز دل مامانی من اصلا باورم نشده که میخوام مامان بشم..........واقعا از خدا میخوام حالا که تورو بهم داده ازت مواظبت کنه و به منم توانایی مادر خوب شدن رو بده.........بابایی و مامان بزرگت هم خیلی خوشحالن و همش بهم میگن به خودت برس بخور مواظب خودت باش! عمه زینبت هم از خوشحالیش جیغ زد و معلومه که شما براش خیلی عزیزی............
خوشگلم ازت ممنونم که منو خیلی توی انتظار نذاشتی و زودی اومدی پیشم فقط تا آخرش محکم به دلم بچسب و منو تنها نذار فرشته من...........راستی اینم بگم که من از بابا بزرگ مهربونت خواسته بودم برام دعا کنه که شما زود بیای قربون مهربونی بابام بشم.............
حالا دیگه مامی مشغول درسه و باید سریع تر شیطنتم رو بذارم کنار و بچسبم به درسا که دیگه زندگیم با گذشته فرق داره و داره جدی میشه و در عین حال با معنی و شیرین...............راستی تا الان هم که 4 هفته و 3 روزته مامان رو اذیت نکردی و قول بده تا آخر همینجوری باشی نینی گولوی من..........
خانوم دکتر هم گفت که ایشالا وقت به دنیا اومدنت تقریبا میشه 15 خرداد 94 به امید خدا..........دوستت دارم مامانی
من و بابایی و مامان بزرگت عاشقتیم و برای اومدنت لحظه شماری میکنیم و حسابی هواتو داریم..............
خدایا تو رو قسمت میدم به حضرت فاطمه از همه نینی ها و نینی من نگهداری کن و سلامت و خوشگل بهمون بسپارشون
راستی خانوم دکتر برای سه هفته دیگه سونوگرافی نوشته که ببینه قلب کوچولوت تشکیل شده.........مامانی همینجوری که فرز چسبیدی به دلم از خدا بخواه زودتر قلب کوشولوت هم تشکیل بشه و مامانی خیالش راحت بشه............من سه هفته دیگه میام برای دادن خبرای خیلی خووووووووووب قربونت بشم من